گاه شمار
  Tuesday, June 09, 2009
 
اعضای تشخیص منزلت ماله


مدیر مجهول

صمد طاهری


امین آبادی ها

رضا طایفی
علی مرسلی
سیدمهدی المدرسی
 

دژبان

بهرام کوهستانی
 
 

5-10=-5 فرمان

1- آثار خود را هشتم و بیست و ششم هرماه حتما به ما برسانید.

2- ویرایش و اصلاح آثار ارتباطی به ما ندارد و در صورت عدم ویرایش آن موظفید مجددا خودتان اصلاح کنید.

3- سوء استفاده و احیانا استفاده از مطالب با ذکر ماخذ دقیق هیچ منع قانونی ندارد.

4- در صورت تمایل به همکاری با گروه ما به صفحه « مثلث برمودا » مراجعه کنید.

5- برای رفع ابهام نسبت به اعضاء، روی عکس آنها کلیک کنید.

 
 

به وبلاگ گروهی ماله (جمع دنشجویان طنز پرداز کشور)خوش آمدید


طنز عاميانه

( برای در جریان قرار گرفتن دربارة این ستون به آرشیو مراجعه نمایید )

بخش چهارم :

نمونة دیگر از این قبیل طنز ها ، طنز طعامی است که « بواسحق اطعمه » یکی از مبتکران آنست . او انتقادهای اجتماعی خود را با توصیف اطعمه و اغذیه بر زبان می آورد و آرزوهای پنهانی و امیال سرکوفتة مردم گرسنه و محروم جامعه را نشان می دهد ! او نیز گاه اشعار مشهور پیشینیان را نظیره سازی
می کند ، مثلاً قصیدة مشهور سعدی را با مطلع :
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار/خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
بدین سان با اصطلاحات طعامی می آراید :
بامدادان که بود از شب مستیم خمار/پیش من جز قدح بورک پُر سیر میار
فقر و گرسنگی را که بزرگترینعامل محرومیت های اجتماعی است و همه نابسامانی های آدمیان از آن بوجود می آید ، بر ملا می کند و می گوید :
بجز خوان دیوان پر نعمتم/ که دیدست خوان نعیم بهشت ؟!
که هر گرسنه آرزویی که داشت/ از آن سیر خورد و بر انسان بهشت
او بدین وسیله با مردمی که به سبب فقر و تنگدستی آرزوی مزعفر و بریان را دارند ، همدلی و همزبانی می کند :
گیپا پزان سحر که سر کلّه وا کنند/آیا بود که گوشة چشمی به ما کنند ؟
جمال برّة بریان و حُن دنبة کشکک/ چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
بدین سان با جان های حزین و دندان های با آرد و روغن به کین که او را از ذکر خالق بازداشته اند همدلی می کند و آرزوهای برنیامده و امیدهای بر باد شدة آنان را که در غم اوّلین مایحتاج زندگی می گریند به نظم می کشد :
گفت با شاعر طعام به رمز /کله پز آن زمان که گیپا دوخت
کآتش معده های مسکین/ چون برافروخت خوان نعمت سوخت
بسیاری از شاعران به تقلید او برخاستند و سیه روزگاری مردم عهد خود را که در مطبخشان جز آب دیده و خون دل چیزی نیست به نظم کشیدند ، از آن جمله است کاتبی نیشابوری :
مطبخی را دی طلب کردم که بغرایی پزد/ تا شود زان آش کار ما و مهمان ساخته
گفت در مطبخ نمی آید به چشمم هیچ چیز / غیر آب دیده کش جاری غم نان ساخته
حکیم سوری « دانش » نیز در این نوع شعر داد سخن داده است و تأثیر فقر را بر اخلاق اجتماعی ایرانیان به تصویر کشیده است :
در سر سفره بسوی مرغ درازم /بیست نفر گر میانه فاصله باشد
سوری پُرخور ز خوان فاتحه برخاست/گنده شکم چون زنی که حامله باشد
او اعتقاد دارد در کشور ایران ، همة مردم همه چیز را برای خود می خواهند و به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کنند :
مرغِ عجوز ، برد شغال و به دشت تاخت / فریاد مرغ نیم منی می کشید زن
روبه رسید و گفت شغال ای برادرم / این چارکی نباشد و گوید که نیم من
گفتش بهل که وزن کنم ، چون در فکند / روبه ربود و گفت : به یک من از آن من
طرز طیبت آمیز « بسحق اطعمه » مقلدان بسیاری به بار آورد یکی هم « نظام الدین قاری » است که به جای طنز طعامی به « طنز لباسی » روی برد :
ز خوردن به پوشیدن آراستم/ به جامه فزودم ز نان کاستم
نخستین ز وصف طعام این بخوان/ که تشریف باشد مقدّم به نان
او در جامعة ایرانی احترام افراد را به لباسشان می داند :
نیست پوشیده بر اهل خرد و استبصار / زانکه الناس لباس است کلام اخیار
ای که از اطعمه سیری ز پی البسه رو /که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار
در جامعة کم فرهنگ عقل مردمان را به چشمشان می بیند و می گوید :
بی رَخت نفیست که کند پیش قیامی /هر جا که روی پیش بزرگان به سلامی
چه بسیار ناشایستگانی که شخصیت دروغین خود را با لباس های گرانبها می پوشند ! و آنان را مورد استهزاء قرار می دهد :
مردی که هیچ جامه ندارد باتفاق / بهتر ز جامه ای که در او هیچ مرد نیست

ادامه دارد ...
دكتر حسين بهزادي اندوهجردي
* منبع : فصلنامه فرهنگ مردم . سال چهارم – شماره 16 – زمستان 1384

 
1:51 AM 

|

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------